این روزهای من9
سلام عسل مامان خوبی مامانی؟ ببخشید که دیر به دیر میام وبلاگت رو آپ میکنم به خاطر اینکه اینترنت خونه خیلی وقته که تموم شده و چون میخواستیم از اینجا بریم و دیگه ان شاالله بریم خونه ی خودمون تمدید نکردیم این مدت هم از خونه مامان جون اینا مینوشتم. ان شاالله اگه خدا بخواد دیگه از اول آبان ماه خونه ی خودمون هستیم. حالا بریم سر حرفای خودمون فدات شم من عید غدیر که هفته ی پیش بود از پله ی در ورودی خونه مون افتادم زمین و خیلی ترسیدم که نکنه برای تو اتفاقی افتاده باشه که وقتی به خاله ملیحه گفتم که این طوری شده و حالا چی کار کنم اونم گفت اگه تا فردا تکون هات کمتر شد یا اصلا تکون نخوردی حتما برم دکتر .تو هم الهی ...
نویسنده :
مامان
10:40